ویژه نامه غدیر(بخش دوم):
ب.ماجرای خلافت خلیفه دوم در خطبه شقشقیه:
حضرت علی علیه السلام در تشریح مصیبتی که در ماجرای سقیفه و غصب امامت و خلافت بر سر تاریخ اسلام که نه ، تاریخ بشریت آمد به همینجا بسنده نفرمود.ایشان سپس به تشریح ماجرای به خلافت رسیدن خلیفه دوم و بیان هویت او با شیوا ترین کلام ها می پردازند.
ایشان در ادامه خطبه شقشقیه می فرمایند:
"ای شگفتا! در آن روزها که (خلیفه اول) زمام کار به دست گرفته بود همواره می خواست که مردم معافش دارند ولی در سراشیب عمر عقد آن عروس را بعد از خود به دیگری (خلیفه دوم) بست. بنگرید که چسان دو پستانش را، آن دو میان خود تقسیم کردند و شیرش را دوشیدند.پس (امامت و خلافت) را به عرصه ای خشن و درشتناک افکند، عرصه ای که درشتی اش پای را مجروح می کرد و ناهمواری اش رونده را به رنج می افکند. لزیدن و به سر در آمدن و پوزش خواستن فراوان شد.صاحب آن مقام، چونان مردی بود سوار بر اشتری سرکش که هرگاه مهارش را می کشید، بینی اش مجروح می شد و اگر مهارش را سست می کرد سوار خود را هلاک می ساخت.به خدا سوگند، که در آن روزها مردم، هم گرفتار خطا بودند و هم سرکشی. هم دستخوش بی ثباتی بودند و هم اعراض از حق."
فضایل حضرت علی علیه السلام از زبان خلیفه دوم:
اما جالب تر اینجاست که نقش سرنوشت ساز حضرت امیر برای حفظ اسلام در زمان خلیفه دوم را از زبان خود او بازگو کنیم. حال چه انفاقاتی افتاده که خلیفه دوم را مجبور کرده در مقابل افکار عمومی این چنین از فضل علی علیه السلام سخن بگوید، جای تأمل دارد.
به نقل های معتبری از اهل سنت که در کتاب "مناقب خوارزمی" آمده است اشاره می نماییم.
ـــ حنش می گوید: دو مرد، صد دینار را نزد زنی از قریش به ودیعت گذاشته، به او گفتند که آن پول را مبادا به یکی از آنها به تنهایی بدهد. پس از مدتی یکی از آن دو مرد آمد و اظهار داشت: دوستم مرده، پول را به من بده. زن نپذیرفت. مرد واسطه آورد و به مدت سه سال نزد آن زن رفت و آمد می کرد، تا اینکه بالاخره زن مال را به وی بازگرداند. مدتی گذشت، دوست آن مرد پیدا شد و از زن، مالش را طلبید. زن به وی گفت: رفیقت آن را گرفته است. جریان را به خلیفه دوم رساندند. او به مرد گفت: آیا شاهدی داری؟ مرد گفت: خود این زن شاهد من است. عمر به زن گفت: چاره ای نیست، تو ضامنی. زن گفت: تو را به خدا سوگند می دهم که ما را نزد فرزند ابوطالب ببری. عمر پذیرفت. در باغی خدمت حضرت رسیدند. در حالیکه مشغول آبیاری بود. ماجرا را به اطلاعش رساندند. حضرت به مرد فرمود: " رفیقت را بیاور، مالت به عهده من."
ــ هرگاه عمر از علی علیه السلام پرسشی میکرد که گره اش را می گشود، به او می گفت: خداوند مرا پس از تو-ای علی-باقی نگذارد.
ــ "ابو اسود" می گوید: زنی را که پس از شش ماه بارداری زایمان کرده بود نزد عمر آوردند. او خواست وی را سنگسار کنند که خبرش به علی علیه السلام رسید. فرمود:"بر او سنگساری نیست." خبر به عمر رسید، نزد حضرت فرستاد تا از او سؤال کنند. علی علیه السلام فرمود:
"مادرانی که بخواهند شیر دهی را تا پایان انجام دهند، فرزندانشان را دو سال کامل شیر می دهند."
"بارداری و از شیر گیری او سی ماه است."
"بنابراین شش ماه بارداری فرزند، و دو سال شیر کامل اوست.پس مجازاتی برای او نمی باشد."
عمر هم او را آزاد کرد، این زن پس از آن واقعه شش ماهه وضع حمل نموده بود.
- "سعید بن مسیب " می گوید: شنیدم عمر همیشه می گت : بارخدایا مرا در مشکلی که فرزند ابوطالب در آن زنده نباشد باقی نگذار.
-"جابر" از عمر نقل می کند که گفت : یاران محمد در هجده مورد نسبت به هم پیشی داشتند . سیزده مورئش مخصوص علی علیه السلام بود و در پنج مورد دیگرش نیز با ما مشارکت داشت.
ج. ماجرای خلافت خلیفه سوم در خطبه شقشقیه:
حضرت سپس در ادامه همین خطبه به ماجرای خلافت خلیفه سوم و خون دلهایی که در دوران او به خاطر حفظ اسلام خوردند می پردازند. حضرت ، ماجرای خلافت پس از خلیفه دوم را در خطبه شقشقیه چنین بیان می فرمایند: "و من بر این زمان دراز در گرداب محنت شکیبایی می ورزیدم تا او نیز به جهان دیگر شتافت و امر خلافت را در میان جماعتی قرار داد که مرا هم یکی از آن قبیل می پنداشت. بارخدایا، در این شورا از تو مدد می جویم. چسان در منزلت و مرتبت من نسبت به خلیفه نخستین تردید روا داشتند، که اینک با چنین مردمی همسنگ و همطرازم شمارند.هرگاه چون پرندگان روی در نشیب می نهادند یا بال زده فرا می پریدند، من راه مخالفت نمی پیمودم و با آنان همراهی می نمودم. پس، یکی از ایشلن کینه دیرینه ای را که با من داشت فریاد آورد و آن دیگر نیز از من روی بتافت که به داماد خود گرایش یافت. و کارهای دیگر کردند که من از گفتنشان کراهت دارم. آنگاه "سومی" برخاست، در حالی که از پرخوارگی باد به پهلوها افکنده بود و چونان ستوری که هّمی جز خوردن در اصطبل نداشت خویشاوندان پدریش با او همدست شدند و مال خدا را چنان با شوق و میل فراوان خوردند که اشتران، گیاه بهاری را. تا سرانجام، آنچه را تابیده بود باز شد و کردارش قتلش را در پی داشت و شکم بارگی اش به سر در آوردش. بناگاه دیدم، که انبوه مردم روی به من نهاده اند،انبوه چون یالهای کفتاران. گرد مرا از طرف گرفتند، چنان که نزدیک بود استخوانهای بازو و پهلویم را زیر پای فرو موبند و ردای مرا از دو سو بردرید. چون رمه گوسفندان مرا در بر گرفتند. اما، هنگامی که، زمام کار رل به دستم گرفتم جماعتی از ایشا عهد خود شکستند و گروهی از دین بیرون شدند و قومی همدست ستمکاران گردیدند. گویی، سخم خدای سبحان را نشنیده بودند که می گوید:" سرای آخرت از آن کسانی است که در زمین نه برتری می جویند و نه فساد می کنند و سرانجام نیکو، از ان پرهیزگاران است.آری،به خدا سوگند که شنیده بودند و دریافته بودند، ولی دنیا در نظرشان آراسته جلوه می کرد و زر و زیورهای آن فریبشان داده بود. بدانید،سوگند به کسی که دانه را شکافته و جانداران را آفریده، که اگر انبوه آن جماعت نمی بود، یا یا گرد آمدن یاران حجت را بر من تمام نمی کرد و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمکاران و گرسنگی ستمکشان خاموشی نگزینند، افسارش را بر گردنش می افکندم و رهایش می کردم و در پایان با آن همان می کردم که در آغاز کرده بودم.و می دیدید که دنیای شما در نزذ من از عطسه ماده بزی هم کم اجر تر است."
چون سخنش به اینجا رسید، مردی از مردم سواد(جایی در عراق) برخاست و نامه ای به او داد.علی علیه السلام در آن نامه نگریست. چون از خواندن فراغت یافت، ابن عباس گفت: یا امیر المؤمنین چه شود اگر گفتار خود را از آنجا که رسیده بودی پی می گرفتی؟
فرمود:"هیهات ابن عباس،اشتر خشمگین را آن پاره گوشت از دهان جوشیدن گرفت و سپس، به جای خود بازگشت."
ابن عباس گوید، که هرگز بر سخنی دریغی چنین نخورده بودم که بر این سخن که امیرالمؤمنین نتوانست در سخن خود به آنجا رسد که آهنگ کرده بود.
علاقه پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به حضرت علی
علیه السلام:
با کمال تأسف باید گفت علیرغم علاقه فراوان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام و جانفشانی های ایشان در راه اسلام و پیامبر اکرم، مردم آن زمان به طور مرموزانه ای همه اتفاقات و احادیث را به باد فراموشی سپردند. مردم جانفشانی علی علیه السلام برای پیامبر و علاقه اش به ایشان را فراموش کردند.علاقه ای که خود حضرت در خطبه 188 اینچنین به آن اشاره می کنند:
"از اصحاب محمد صلی الله علیه و آله آنان که حافظان دین و رازداران او هستند، می دانند که هرگز از فرمان خدا و پیامبرش سر برنتافته ام. و پیامبرش را به جان و دل یاری کرده ام، آنجا که پهلوانان واپس می نشستند و گامها ، از پیش تاختن در می ماندند. و این شجاعتی بود که مرا به آن گرامی داشته بود. رسول الله صلی الله علیه و آله جان تسلیم کرد و سرش بر سینه من بود. جانش بر کف دست من جاری شد و من آن را بر چهره خود کشیدم، غسل دادنش را عهده دار شدم و ملائکه یاران من بودند. سرای و بیرون سرای پر از ناله و زاری و ملائکه بود. دسته ای فرود می آمدند و دسته ای فرا می رفتند، لحظه ای بانگ و فریادشان از گوش من نمی برید. بر وی درود می فرستادند تا او را در مدفنش به خاک سپردیم. آری، در زندگی و مرگ چه کسی سزاوارتر از من به اوست. پس بشتابید با دل بینا و نیت های خویش را در کارزار با دشمن صاف سازید. سوگند به کسی که جز او خدایی نیست که من بر جاده حق ره می سپرم و آنان در لغزشگاه باطلند. آنچه می گویم، می شنوید.برای خود و شما از خدا آمرزش می طلبم."
اما این عشق، عشق یکطرفه نبود و پیامبر هم علی علیه السلام را متمایز تر و بیشتر از همه یارانشان دوست داشتند و همه را نیز به محبت به ایشان تشویق می کردند، محبتی که از جنسی دیگر بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله این محبت را عامل کمال معنوی و دینی مردم می دانستند که در خطبه غدیر نیز این اعلام را به اکمال و اتمام بیان نمودند. به راستی مگر می شود، دوست داشتن علی علیه السلام عامل نجات و کمال دین انسان باشد و علی علیه السلام پس از پیامبر هیچ نقشی در زعامت و امامت امت نداشته باشد؟؟
احادیث نقل شده درباب علاقه پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به حضرت علی علیه السلام:
در ذیل به برخی احادیث نقل شده از پیامبر صلی الله علیه و آله در محبت و علاقه به علی علیه السلام که در کتاب "مناقب خوارزمی" نقل شده و مورد تأیید اهل سنت می باشد را عنوان می نماییم.
د.روایاتی در مورد محبت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام و تشویق دیگران در دوست داشتنش و باز داشتن مردم از خشم و عداوتش:
ــ "عایشه" می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدم که علی علیه السلام را در آغوش کشیده، او را می بوسید و می فرمود:
"پدرم فدای آن تنهای شهید باد."
ــ "جابر" می گوید : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
" جبرئیل از جانب خداوند عزیز و جلیل یک برگ آس سبز رنگ آورده که در آن با خط سفید نوشته شده بود: همانا من دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام را برتمامی مخلوقاتم واجب نمودم. پس آ نرا از سوی من به ایشان بگو ."
ــ "سلمان" می گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
" علی بن ابی طالب علیه السلام به وعده هایم عمل می کند و بدهی مرا ادا می نماید."
ــ "ابن عباس" می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
"اگر مردم بر دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام اتفاق می کردند، خداوند آتش جهنم را نمی آفرید."
ــ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود:
" ای علی! اگر بنده، خداوند عزیزو جلیل را به اندازه اقامت حضرت نوح در میان مردمش (عمر نوح) بپرستد و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کند، و عمرش آنچنان طولانی گردد که هزار سال برای خودش حج به جای بیاورد، آنگاه مظلومانه میان صفا و مروه به شهادت برسد، ولی ولایت تو را –ای علی- نداشته باشد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد و در آن وارد نخواهد شد."
ــ "عایشه" می گوید پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حال جان دادن در خانه من بود که گفت:
" محبوب مرا نزدم فرا بخوانید."
من ابوبکر را فرا خواندم، حضرت نگاهی به وی انداخته سرش را پایین آورد و دوباره فرمود:
"محبوب مرا نزدم فرا بخوانید."
گفتم: وای برشما!! علی بن ابی طالب را برایش فرا بخوانید، به خدا سوگند، او کس دیگری را نمی خواهد.همینکه حضرت وی را دید (نشست) و پارچه ای که بر وی کشیده بود کنار زده، علی علیه السلام را در آن وارد کرد، همینطور او را در آغوش داشت تا جان به جان آفرین تسلیم نمود. در حالیکه دستش بر وی بود.
ــ فردی به سلمان گفت: چرا انقدر زیاد علی را دوست می داری؟! سلمان گفت: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:
" هرکه علی را دوست دارد در حقیقت مرا دوست داشته است، و هرکه علی را دشمن بدارد، در حقیقت مرا دشمن داشته است."
ــ "عمار یاسر" می گوید: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام می فرمود:
" ای علی؛ خوشا به حال کسی که تو را دوست بدارد ودرباره تو راست بگوید (تو را تصدیق کند)، و وای بر کسی که تو را دشمن بدارد، و درباره تو دروغ بگوید (تو را تکذیب کند)."
ــ "ام عطیه" می گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را در سپاهی (به جنگ) فرستاد، دیدم حضرت دستانش را بلند کرده می گوید:
" بار خدایا، تا علی را به من نشان نداده ای، مرا نمیران."
ــ "انس بن مالک" می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
"روز قیامت که بشود، علی بن ابی طالب علیه السلام بر فردوس – که کوهی است بر فراز بهشت و بر فراز آن عرش پروردگار جهانیان قرا گرفته، از دامنه آن کوه، رودهای بهشت سرچشمه می گیرند و در باغهای بهشت به حرکت در می آیند- می نشیند او بر تختی از نور تکیه می زند در حالیکه "تسنیم " از برابر او در جریان است. کسی از صراط نمی گذرد، مگر اینکه از عهده ولایت او و ولایت اهل بیتش برآمده باشد. وی بر بهشت مشرف شده، دوستانش را وارد آنجا می کند. و دشمنانش را به جهنم در می افکند."
ــ "عبد الله بن مسعود" می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
" نخستین فرد از اهل آسمان که علی بن ابی طالب علیه السلام را به برادری برگزید اسرافیل بود بعد میکائیل، آنگاه جبرئیل. نخستین کسان از اهل آسمان که او را دوست داشته اند، حاملان عرش الهی ، سپس رضوان –که خزانه دار بهشت- است و پس از او فرشته مرگ می باشند. همانا فرشته مرگ بر دوستداران علی بن ابی طالب علیه السلام ترحم می کند. آنچنان که بر پیامبران ترحم می نماید."
ــ "عبد الله بن عمر" می گوید:رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
"هرکس علی را دوست بدارد، خداوند نماز و روزه و عبادتش را می پذیرد و دعایش را اجابت می کند.
آگاه باشید؛ هرکس علی را دوست بدارد، خداوند دربرابر هر رگی که در بدنش وجود دارد، شهری در بهشت به وی می بخشد.هرکس خاندان محمد را دوست بدارد از (مشکلات) حساب و میزان و صراط در امان است.
آگاه باشید؛ هرکه بر دوستی خاندان محمد بمیرد، من بهشت در کنار پیامبران را برایش ضمانت می کنم. آگاه باشید؛ هرکس خاندان محمد را دشمن بدارد، روز قیامت در حالی می آید که میان دو چشمش نوشته شده است: "مأیوس از رحمت خداوند" .
ــ "فاطمه" دختر امام حسین علیه السلام از پدرش و عمویش امام حسن علیه السلام نقل می کند که امیر مؤمنان السلام از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
" چون وارد بهشت شدم (در شب معراج) درختی را در آنجا دیدم که زیور و زینت هایی در بر داشت. زیرش اسبان خاکستری، میانش همسران بهشتی و بالایش مقام رضوان الهی. گفتم ای جبرئیل، این درخت برای کیست؟ گفت: این برای پسر عموی تو امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام است. هنگامی که خداوند به مخلوقات فرمان بدهد وارد بهشت گردند، شیعیان علی را می آورند تا به این درخت می رسند. زیور آلاتشان را در بر می کنند و بر اسبان خاکستری سوار می شوند. در این حال منادی ندا در میدهد که اینها: شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام هستند که در دنیا بر آزار شکیبایی نمودند و امروز این هدایا را بهره بردند."
ــ "ابوعلقمه" می گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با ما نماز صبح را به جای آورد، آنگاه رو به سوی ما نموده فرمود:
"یاران من ! دیشب عمویم حمزه بن عبدالمطلب و برادرم جعفر بن اب طالب را(در خواب) دیدم در حالیکه در برابرشان طبقی از میوه درخت کنار بود.لحظاتی از آن خوردند که میوه کنار به انگور مبدل شد، از آن هم خوردند، که به خرما مبدل گشت. از آن نیز لحظاتی خوردند، نزدیکشان شده گفتم : پدرم فدایتان باد. په کاری را برتر یافتید؟ گفتند: پدران و مادرانمان فدایت باد ،این کارها را برتر یافتیم :
- صلوات و درود بر تو
- سیراب نمودن تشنه
- دوستی علی بن ابی طالب که خدا از او راضی باد."
ــ "عبد الله بن یزید" از پدرش (برید بن حصیب) نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی به ما فرمود:
"همانا خداوند متعال به من فرمان داده که چهار تن از یارانم را دوست بدارم، به من خبر داده که او نیز اینها را دوست می دارد. "
ما گفتیم: ای پیامبر خدا؛ آنان کیانند؟
فرمود:"همانا علی جز آنان است"
آنگاه در روز دوم همان سخنی را که روز اول فرموده بود یادآور شد.
ما گفتیم: ای رسول خدا؛ آنها کیانند؟
فرمود:" همانا علی جز آنان است."
آنگاه در روز سوم نیز مانند همین سخن را فرمود، گفتیم ای رسول خدا؛ آنها کیانند؟
فرمود:" همانا علی جز آنان است. نیز ابوذر و مقداد بن اسود کندی و سلمان فارسی که خداوند از آنان راضی باد."
نکته مهم این که هیچیک از افراد یاد شده ( ابوذر، مقداد و سلمان) در ماجرای سقیفه نه تنها با خلیفه اول بیعت نکردند بلکه جز کسانی بودند که با حضرت امیر برای قیام بیعت کردند.
ــ امام شهید حسین بن علی علیه السلام می گوید:
شنیدم جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:
"هرکس دوست دارد چون من زندگی کند و چون من بمیرد و به بهشتی که پروردگارم وعده ام داد وارد شود، ولایت علی بن ابی طالب و فرزندانش را –امامان هدایت و چراغهای تاریکی بعد از او- را بپذیرد. چرا که آنها شما را از راه هدایت به سوی گمراهی نمی کشانند."
ــ "انس بن مالک" می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
" دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام حسنه ای است که با وجود آن سیئه هیچ زیانی ندارد و دشمنی با او سیئه ای است که که با وجود آن هیچ حسنه ای فایده نمی رساند."
ــ "عبد الله بن مسعود" می گوید: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:
" هرکس گمان می کند به آنچه من آن را آورده ام ، ایمان آورده است و در این حال علی علیه السلام را دشمن می دارد، او دروغگوست و مؤمن نمی باشد."
ــ "زید بن ارقم" می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
" هر که دوست دارد به شاخه سرخی که خداوند در بهشت برین با دست خودش آن را کاشت، دست یازد، باید دست دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام را دستاویز خود قرار دهد."
ــ "عبد الله بن عمر" می گوید: شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیده شد:
پروردگارت در شب معراج با چه لهجه ای با تو سخن گفت؟
فرمود:" با لهجه علی بن ابی طالب . آنگاه به من الهام کرد که بگویم؛ پروردگارا، آیا تو با من سخن می گویی، یا علی؟
گفت: ای احمد! من مانند سایر چیزها نمی باشم؛ من با مردم مقایسه نمی شوم و با صفات شبه انگیز توصیف نمی گردم. تو را از نور خویش آفریدم و علی را از نور تو خلق کردم، به درون قلب تو نظر انداختم، هیچ کسی را در قلبت دوست داشتنی تر از علی بن ابی طالب نیافتم، با زبان او با تو سخن گفتم تا قلبت آرام گیرد."
ــ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
"همانا خداوند به خاطر شما به خود بالیده، همه شما را آمرزیده است و علی را مشمول آمرزش ویژه قرار داده است. همانا من فرستاده خداوند به سوی شما هستم، نه از مردم می هراسم و نه به خاطر دوستی نزدیکانم سخن می گویم. این جبرئیل است که به من خبر داده؛ همانا خوشبخت - از تمامی جهات خوشبخت – کسی است که علی را در زندگانی و پس از مرگش دوست بدارد و بدبخت – از تمامی جهات بدبخت – کسی است که علی را در زندگانی و پس از وفاتش دشمن بدارد."
ــ "جمیع بن عمیر" می گوید: من پسر بچه بودم که نزد عایشه رفته، پیرامون علی علیه السلام با او سخن گفتم. وی گفت:
بی تردید مردی را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله دوست داشتنی تر از علی علیه السلام و هیچ زنی را نزد او دوست داشتنی تر از همسرش فاطمه زهرا سلام الله علیها ندیدم.
با همه این فضایل و کمالات در وصف امیرالمؤمنین علی علیه السلام، پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله کار را به جایی رساندند که خود حضرت در خطبه 26 می فرمایند:
" پس دیده گشودم و پیرامون خود جز اهل بیتم یار و یاوری ندیدم، دریغم آمد تنها آنان را به پیکار وادارم و در دسترس مرگ بگذارم؛ دیده ام را در حالیکه در آن خاشاک خلیده بود برهم نهادم، و جرعه شراب تلخ ستم را در حالیکه استخوانی گلویم را گرفته بود نوشیدم. راه نفس (تنفس) در وجودم بسته شده بود و خشم خویش را فرو دادم و بر آنچه که از طعم حنظل بسی تلختر بود شکیبایی ورزیدم."
سند خطبه شقشقیه در نظر اهل سنت:
مطلبی را "ابن ابی الحدید" از اهل سنت از اساتید اهل سنت خود نقل می کند که بسیار جالب است :
"استادم ابوالخیر مصدق بن شبیب الواسطی در سال 603 هجری قمری برایم نقل می کرد که من این خطبه را نزد استادم شیخ ابی محمد عبد الله معروف به ابن الخشاب خواندم،... به او گفتم که بسیاری از مردم می گویند این خطبه کلام سید رضی است. ابن خشاب گفت: سید رضی و غیر سید رضی کجا و این نوع سخنوری و جملات کجا؟!!..... به خدا قسم این خطبه را در کتابهایی دیدم که دویست سال قبل از به دنیا آمدن رضی، نگارش یافته بودند. اینها را با نگارش علمایی دیدم که خط آنها را می شناختم و از علمایی بودند که قبل از تولد سید رضی می زیستند.... بسیاری از این خطبه را در کتابهای ابوالقاسم بلخی دیده ام و همچنین بسیاری از آن را نیز در کتاب انصاف ابوجعفر بن قبه نیز یافته ام...."
علاوه بر علمای شیعه، برخی از دانشمندان سنی نیز این خطبه را به صورت کامل نقل کرده اند؛ از جمله:
الف. ابو سعد در نثر الدر می نویسد: در حضور امیر مؤمنان علیه السلام، از خلافت یاد شد، پس فرمود: (نقل خطبه شقشقیه ....) الابی ، ابو سعد منصور بن الحسین (متوفای 421 هـــ)، نثر الدر فی المحاضرات ،ج 1، ص 186، تحقیق :خالد عبدالغنی محفوط، ناشر : دار الکتب العلمیه – بیروت / لبنان ، الطبعه: الاولی ،1424 هـــ-2004 میلادی
ب. تذکره الخواص ابن جوزی سبط بن الجوزی الحنفی، سمس الدین ابو المظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی (متوفای 654هـــ)،تذکره الخواص، ص 124، ناشر :مکتبه نینوی الحدیثه – طهران ، ناصر خسرو
ج. مناقب علی بن ابی طالب ابن مردویه اصفهانی ابن مردویه الاصفانی، الامام ابی بکر احمد بن موسی ( متوفای 410 هـــ)، مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام و مانزل من القرآن فی علی علیه السلام، ص 134، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، ناشر : دار الحدیث – قم ، 1422 هـــ،1380ش
جدای از نقل کامل خطبه شقشقیه توسط گروهی از علمای اهل سنت، گروهی دیگر، بخشی از ان را بیان کرده و آنرا صریحاً منتسب به حضرت علی علیه السلام دانسته اند که ذکر آنها در این مقال نمی گنجد. بشریت هنوز این سؤال بی جواب را دارد که چگونه می شود با فضیلت ترین فرد پس از پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها به امامت امت انتخاب نشود، بلکه مورد هتک حرمت قرار بگیرد و دختر پیامبر خاتم به همسری او و دفاع از او به شهادت برسد و جامعه آن روز اسلام هیچ واکنشی نداشته باشد.....؟!!
بخش اول این ویژه نامه را از لینک زیر بخوانید:
When you subscribe to the blog, we will send you an e-mail when there are new updates on the site so you wouldn't miss them.