"صلّي الله عليــــــــك يـــــا علي بن مـوســـــي الـــرّضا"





بر شانه های ضریحت،تا می گذارم سرم را                    انگار میگیری از من،غوغای دور و برم را


زندگینامه:

​​حضرت ابوالحسن امام رضا (ع) در سال 148 متولد شد و در ماه صفر 203 به سن 55 سالگی درگذشت. در تاریخ آن حضرت اختلاف است ، ولی این تاریخ درست تر است -انشاءالله-. آن حضرت در قریه ای از شهر طوس به نام سناباد که تا نوقان یک جیغ راه است ، وفات یافت و در آنجا مدفون گشت. مامون از مرو بیرون آمد و رهسپار بغداد گشت ، آن حضرت را همراه خود برد ، ولی امام در آن قریه وفات کرد. مادرش ام ولد و نام ام البنین است.


ولادت :

هشام بن احمر گوید : موسی بن جعفر به من فرمود :

می دانی که کسی از اهل مغرب (به مدینه)آمده است؟ گفتم نه . فرمود: چرا ، مردی آمده است بیا برویم.پس سوار شد ، من هم سوار شدم و رفتیم تا نزد آن مرد رسیدیم.

مردی بود از اهل مدینه که برده به همراه داشت. من گفتم بردگانت را به من نشان ده او هفت کنیز آورد و موسی بن جعفر درباره همه آنها فرمود : این را نمی خواهم. سپس فرمود باز بیاور. گفت من جز یک دختر برده بیمار ندارم. امام فرمود : برای تو چه زیانی دارد که او را نشان دهی؟ او امتناع کرد ، حضرت هم برگشت. فردا مرا فرستاد و فرمود: به او بگو نظرت نسبت به آن دختر چند است ؟ به هر چند که گفت تو بگو از آن من باشد.

من نزد او آمدم ، گفت : آن دختر را از این مقدار کمتر نمی دهم. گفنم از آن من باشد. گفت از ان تو باشد ولی به من بگو مردی که دیروز همراه تو بود کیست؟ گفتم: مردی است از طایفه بنی هاشم . گفت : از کدام بنی هاشم؟ گفتم بیش از این نمیدانم. گفت : من داستان این دختر را برایت بگویم.

او را از دورترین نقاط مغرب خریدم،زنی از اهل کتاب به من برخورد و گفت، این دختر همراه تو چکار میکند؟

گفتم : او را برای خود خریده ام ، گفت سزاوار نیست که او نزد مانند توئی باشد.

این دختر سزاوار است نزد بهترین مرد روی زمین باشد و پس از مدت کوتاهی که نزد او باشد ، پسری بزاید که در مشرق و مغرب زمین مانندش متولد نشده باشد.

من آن دختر را نزد امام بردم ، دیر زمانی نگذشت که امام رضا علیه السلام از او متولد شد.


سخنانی گهربار از امام رضا علیه السلام:

​سه خصلت ممتاز مؤمن:

مؤمن، مؤمن واقعى نيست، مگر آن كه سه خصلت در او باشد:سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پيامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پيغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر كردن در زمان تنگدستى و پريشان حالى است.

صله رحم:

پيوند خويشاوندى را برقرار كنيد گرچه با جرعه آبى باشد، و بهترين پيوند خويشاوندى، خوددارى از آزار خويشاوندان است.

تحقیر فقیر:

كسى كه فقير مسلمانى را ملاقات نمايد و بر خلاف سلام كردنش بر اغنيا بر او سلام كند، در روز قيامت در حالى خدا را ملاقات نمايد كه بر او خشمگين باشد.

در حــــریم قدســـــیت بـــــال مـــناجاتی بـده               گنـــــبدت دل می بــــرد وقــــت ملاقاتی بـده

دست هایم خالی از پیش است ســـوغاتی بـده            من فقیرم تکه نـــــانی بهـــــر خـــــیراتی بــده

از کـــــنار تـــــو گــــدا با دست خالی رد نشد               نیست عاقل هر کسی دیوانه ی مشهد نشد

از دم گــــرمت مســـیحا صـاحبِ دم می شود               بی تو باشم حضرت خورشید سردم می شود

نــــان بـــرای بـــردن و خوردن فراهم می شود              مــــن زیـــادیم فقط از سـفره ات کم می شود

مـــا لـــب تشـــنه لب دریایمان پیش شماست              هر کجا باشیم هم یک پایمان پیش شـماست

این حرم را چشــمهای تــار می خواهد چه کار؟            پنجـــره فــولاد تــــو بیـــمار می خـواهد چه کار؟

دل به تو بسته طناب دار می خــواهد چــه کار؟            خوب مداوایش کند اسرار می خواهد چــه کار؟

پنـــــجره فــــــولاد تـــــو بیـــمار را آورده اســـت          تو جوابــــش را بـــده دکــتر جوابش کرده است

بر خلاف دست، چشمم پر تر از این حرف هاست          آب سقا خانه ات تب بُرتر از این حرف هاست

این گرفتارت شدن ها حُر تر از این حــرف هاست          نان بدون عشق تو آجرتر از این حرف هاست

در رواق تــــو تــــمامی جــــهان جــا می شـود            زودتــر از گــــفتن حــــاجت گـــره وا می شــود

راه افـــتادی و زیـــــر پـــــات ایــــران ســـاخـتند           تـــــکه ای از خــــاک ایران را خراسان سـاختـند

با وجود تـــو در ایـــــن کشور مسلمان سـاختند           تو همان لطفی که در پاسخ به سلمان ساختند

در نگـــــه داری تـــو خــــود را نشــان دادیم                ماتـــــا ابــــد مـــــدیون زنهـــــای ســــنابادیــم

"صابر خراسانی"

برگرفته از کتاب اصول کافی،جلد 2،ثقة الاسلام کلینی

داستانهای شنیدنی از نماز:
"عظمت قرآن"