نماز - قسمت دوم
کیفیت نماز
خداوند عزوجل در سوره مومنون (33) آیه 9 می فرماید:
«مومنین کسانی هستند که بر نمازهایشان مواظبت دارند.»
رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) در وصیت خود به ابوذر فرمودند:
«ای اباذر دو رکعت نماز مختصر که با تفکر و توجه انجام گیرد بهتر است از نماز اول شب تا به صبح که بی توجه خواند شود.»
و نیز امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
«به خدا قسم پنجاه سال بر کسی می گذرد و یک نماز او پذیرفته نمی شود پس چه چیزی از این شدیدتر است؟»
و در روایت دیگر فرمود:
«چه بسا کسی نماز می گذراد و نصف آن یا ثلث و ربع و خمس آن بالا می رود و قبول می گردد.»
بنابراین باید کوشید تا نماز را با توجه کامل بجای آورد و در این امر حداقل شش مطلب لازم است:
اول: «حضور قلب» و آن فارغ کردن قلب است از غیر خداوند بطوری که تنها به او توجه کند و خود را در مقابل حضرتش ببیند که اگر او را نبیند خدا او را می بیند.
دوم: «تفهم» و آن توجه ضمنی به مفاهیم کلمات است تا سخن گفتن با محبوب تام و تمام باشد.
سوم: «تعظیم» و آن بزرگ دانستن حضرت رب العزه است که هرچه او را بزرگتر بداند خود را کوچکتر می یابد.
چهارم: «هیبت» و آن اضطراب و ترسی است که از عظمت خداوند در دل نمازگزار ایجاد می گردد.
پنجم: «رجاء» و آن امید به رحمت خداوند است.
ششم: «حیاء» و آن حالتی است که به علت درنظر گرفتن گناه و نیز تقصیر در عبودیت حاصل می شود.
اسباب و علل ایجاد حضور قلب
مهمترین علت اصلی ایجاد حضور قلب همت است زیرا توجه قلب جلب نمی شود مگر به آمچه انسان به آن همت کند. پس آنانکه به فکر این مساله نیفتاده اند و طبق عادت چندین ساله خود نماز می خوانند نباید انتظار حضور قلب داشته باشند مگر روزی که اولا: بفهمند نماز بدون حضور قلب درختی است بدون ریشه و میوه ای است بی مغز، ثانیا: برای جلب این توجه قدم بردارند ووخود را به آن وادارند.
ابوحمزه ثمالی می گوید: حضرت علی بن الحسین (عليه السلام) را دیدم که در حال نماز بود و عبا از دوش مبارکش افتاد ولی به آن توجهی نکرد پس بعد از نماز علت آن را پرسیدم که چرا عبای خود را مرتب نکردید؟ حضرت فرمود:
«ای وای! من در مقابل چه کسی بودم؟ نماز هیچ کس قبول نمی شود مگر آن مقدار که قلبش توجه داشته باشد.»
در روایت است که امام سجاد حضرت زین العابدین (عليه السلام) وقتی به نماز می ایستاد رنگ مبارکش تغییر می کرد و لرزه بر اندامش می افتاد و گاهی افرادی که حال حضرت را ندیده بودند می پرسیدند: این چه حالتی است که پیدا می کنید؟
حضرت می فرمود:
«من خود را در پیشگاه سلطانی بزرگ می بینم.»
پس آن حضرت در نماز به هیچ امری مشغول نمی شد و صدائی را نمی شنید و لذا یک شب فرزندی از آن حضرت زمین خورد و دستش شکست. اهل خانه فریاد زدند و همسایگان جمع شده شکسته بند آوردند و کودک را که از درد فریاد می زد مداوا کردند. امام سجاد (عليه السلام) در این هنگامه مشغول به نماز بود و هیچ نشنید وقتی صبح شد حضرت دید دست کودکش به گردن آویخته، جریان را پرسید گفتند: زمین خورده و دستش شکسته.
و نیز یکبار آتشی در خانه آن حضرت در گرفت و آن حضرت در سجده بود هرچه گفتند: آتش، آتش، حضرت سر از سجده برنداشت تا آتش را خاموش کردند. پس از تمام شدن نماز گفتند:
چه چیزی شما را از این آتش به خود مشغول کرده بود؟
حضرت فرمود:
«آن آتش بزرگ روز رستاخیز.»
مرحوم شهید آیه الله مطهری (اعلی الله مقامه) وقتی خدمت یکی از بزرگان اهل سلوک و معرفت یعنی مرحوم عارف، سیدهاشم حداد، رسید آن مرد بزرگ پرسیدند:
در نماز به چه چیزی می اندیشی؟ مرحوم مطهری گفته بودند به معانی کلمات و حرکات و سکنات نمازم توجه می کنم. آن بزرگ فرموده بودند: پس کی نماز می خوانی؟ یعنی کی به فکر محبوبی؟
شخصی بود به او می گفتند مهدی مجنون، یکبار در مسجد نماز می خواند، اتفاقا رفیق کناری اش شخص چوب فروشی بود و در نماز به فکر افتاد که برود از فلان شخص چوب بخرد ولی پول نداشت پیش خود گفت: می روم چوب می خرم و به او چک می دهم این شخص چوب فروش ضمنا به نماز خواندن مهدی مجنون هم نگاه می کرد که رکوع و سجودش را درست انجام نمی دهد لذا بعد از نماز به او رو کرد و گفت: آقا مهدی! این چه نمازی است می خوانی؟! حواست را جمع کن! درست نماز بخوان! مهدی مجنون هم با بی اعتنائی برای خواندن نماز دیگر بلند شد و گفت: من در نماز چک نمی دهم.
ادامه دارد ....
لطفا قسمت اول این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
منبع: نماز راهی به سوی معبود
مولف: حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن سعیدیان