نگاهی متفاوت به اذان و نماز - اذان اختصاصی

panahian-azan-www.azangoo

شاید خیلی وقت ها برای شما هم پیش آمده باشد که بگویید که چرا زمان اذان با برنامه های شما تداخل دارد؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال از شما دعوت می کنیم تا به این فایل صوتی گوش کنید.


نگاهی متفاوت به اذان و نماز از دیدگاه حاج آقا پناهیان

چقدرخوبه نماز اینجوری باشه: خدا نگاه بکنه به ما، ببینه ما کی نیاز داریم نماز بخونیم؟، کی نیاز داریم از دنیا ببریم؟! مثلا خدا ببینه، ما داریم عصبانی می شیم، یه دفعه بفرماید: موذن اذان بگو! ، الان با اذان و نماز این باید از این حال در بیاد بیرون. یه دفعه خدا داره می ببینه که، ما می ریم که برای دنیا غش بکنیم، بفرماید: موذن! الان برای این اذان بگو، این داره غش می کنه همین الان باید بیدارش کنیم. بعد، اون یکی داره افسرده میشه می ره تو خیالات واهی غصه های دنیا، صدا بزنه : موذن موذن موذن الان نیم ساعت گذشته، ولی برای این الان اذان بگو، این همین الان براش اذان بگو.

چقدر خوب بود اذان و نماز هریک از ما با دیگری فرق داشت؛ و هر یک از ما متناسب با خود اذان دریافت میکرد. تو فکر میکنی خدای تو عاجزه از اینکه هر کسی را جداگانه برایش زمانی را برای اذان و نماز تعیین کند؟ متناسب آن لحظه ای که او نیاز دارد قطع کند و بیاید سر نماز و تمام این زمان ها یکسان باشد؟

تو اینقدر نمیدانی! من خدا هستم! این اذانی که برای همه از یک ماذنه در یک زمان میگن؛ اذان خصوصیست برای هر کسی. هر کسی در اون لحظه درحالی است که، همان لحظه باید از حال خود خارج شود و برود سر سجاده نماز بایستد. ]خدا:[ تو دیدی من برای همه دارم میگم؛ این یعنی کسی رو رعایت نکردم؟! شما فکر کردی اذان عمومی می گم، رابطه خصوصی من سر اذان مختل شده؟ نمیدونی من خداااام؟

"یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْع ]ای کسی که شنیدن مطلبی او را از شنیدن مطلب دیگر باز ندارد[ " ای خدایی که هزاران نفر با تو سخن میگن، مشغول نمی شی دیگری رو گوش ندی. ]خدا:[ اصلا اذان فقط برای تو یکیه. آنقدر من با تو در حال تعاملم.

با خدا زندگی کن! یکی از آثارش اینه وقتی میخوابی دلت نمیاد زیاد بخوابی زود می پری از خواب؛ می گی: خدایا ادامه بدیم؟ فرمود : "انا جلیس من ذکرنی" من همنشین کسی هستم که به یاد منه. ما با همیم؛ با هم داریم گفتگو می کنیم.

آقازاده ی آقای بحجت می فرمود که بابای من - خصوصا این اواخر دیگه بیشتر شده بود – می رفت .... گاهی از اوقات میومدم صدا می زدم طول میکشید تا برگرده! می رفت ... کجا می رفت ؟ اونجایی که همه ما باید بریم؛ پیش همون خدایی که خدای من و تو هم هست. و همون قدر برای من و تو وقت می زاره ؛ و همون قدر برای من و تو علاقه داره که پیشش بریم ؛ و همون قدر حاضره به ما لذت بده ؛ و همون جایی می رفت که همه بناست در بهشت و رضوان الهی اونجا برن.

خوب بعله ... بعد جزئیاتی رو تعریف می فرمودند. عرض کردم به ایشون که خوب بله معلومه ، ایشون زمان جوانیشون به مرحوم قاضی نامه می نوشتند؛ کسی سه روز رفت پیش خدا و تو این دنیا نبوده و بعد از سه روز برگشت، بعد باید نماز هاشو غذا کنه؟ حکم شرعیش چی میشه؟ بعد مرحوم قاضی به کسی از دوستاش نامه نوشته بوده که، اقای بحجت این سوالو از من کرده؛ من می دونم که این سوال در مورد خودشه؛ ولی ایشون گفته که ، کسی اینگونه بود چه باید بکنه؟ ... خودشه اینجوریه.

چرا باید رفت پیش خدا؟ چون لذتش خیلی بیشتر از این حرفاست. حالیته؟! این کلمه حالیته رو میدونی برا چی گفتم ؟ برا ی اینکه دیگه لات و اوباش عالم هم میفهمن لذت چیه؛ شما لذت نمیخوای بفهمی یعنی چی؟!

اگه اومدی رفتی ، اصلا هنر نکردی. بگو خدایا من لذتی بردم که همه ی اهل عالم میفهمن. لذت لذته دیگه. اگه نیومدی، فقط خودتو سرزنش کن!

سخنرانی حجت الاسلام احمد کافی در مورد پیاده روی ار...
کتاب: پیام آوا یا پرتو اذان